دانستنی ها

ضریب شرافت کارمندان

زمان مطالعه: 7 دقیقه

ضریب شرافت کارمندان به معنای خواستن چیز های مثبت برای همه در محل کار و اطمینان از این است که همه احساس کنند مورد احترام و ارزشمند هستند.
برای رهبران، شرافت به اندازه هوش مهم است. رهبران تجاری هر روز تصمیماتی می‌گیرند: بزرگ و کوچک، مثبت و منفی. همه این تصمیمات کارکنان ، مشتریان ، سهامداران ، جوامع و حتی کل جامعه را تحت تأثیر قرار می‌دهند. من معتقدم برای اینکه این تصمیمات به شیوه‌های معنوی و اخلاقی اتخاذ شوند، ما باید ویژگی‌های اساسی یک رهبر را سازگار کنیم.
رهبران موفق چه در امروز و چه در دهه‌های آینده باید دارای مهارت‌های سه گانه باشند . IQ+EQ+DQ : به عبارت دیگر، آنها باید ترکیبی از ویژگی های آشنایی چون عقل و هوش هیجانی و شرافت را دارا باشند. شایستگی در تجارت ضروری است وعقل که ما در اینجا از آن به عنوان ضریب هوشی یاد می‌کنیم ، احتمالاً صفتی است که بیشتر به رهبری موفق تجاری مرتبط است. ما فقط در مورد نمره آزمون IQ صحبت نمی‌کنیم ، بلکه در مورد ایده گسترده صلاحیت تجاری و درک آنچه امروز برای موفقیت لازم است صحبت می‌کنیم.

مفهوم EQ از دیدگاه رهبران

اکثر رهبران همچنین با مفهوم EQ آشنا هستند، یعنی خودآگاهی از احساسات ، هم در مورد دیگران و هم در مورد خود شخص. برخورداری از EQ بالا به این معنی است که یک مدیر می‌تواند احساسات شخصی را درک کند، افکار دیگران را بخواند و بر اساس آن اطلاعات عمل کند. با این حال ، EQ به این معنی نیست که یک شخص همیشه قبل از اقدام به هر کاری آنچه را که برای دیگران بهتر است در نظر می‌گیرد.
دانش احساسی و همدلی، با دلسوزی و صداقت برابر نیست. افراد می‌توانند EQ داشته باشند اما از آن برای اداره کردن افراد در راستای منافع شخصی استفاده کنند. EQ همیشه به معنای انجام کار درست نیست.

DQ یا ضریب شرافت

ضریب شرافت کارمندان

ضریب شرافت یا DQ ‪(decency quotient)‬ یک قدم فراتر از EQ هوش هیجانی می‌رود. DQ نشان می‌دهد که شخص نه تنها با کارکنان و همکاران خود همدلی دارد ، بلکه دارای تمایل واقعی برای مراقبت از آنها نیز می‌باشد DQ به معنای خواستن چیزهای مثبت برای همه در محل کار و اطمینان از این است که همه احساس کنند مورد احترام و ارزشمند هستند DQ در تعاملات روزانه با دیگران مشهود است

DQ به معنای تمرکز بر تحقق درستکاری توسط دیگران است.‬‬‬

با رقابت‌های فزاینده میان کسب و کارها، حرکت به سوی اقتصاد گیگ و محیط‌های کار هیبریدی، ضریب شرافت از اصلی ترین عواملی است که یک سازمان و کارکنانش بدان احتیاج دارند و از طریق آن اقدام به تنبیه یا تشویق کارکنان می نمایند.
چه بین همکاران و چه بین مدیران و همکاران، رعایت سطوح خاصی از ملاحظات و اخلاق حرفه‌ای ضروری است.

  • تفاوت در زمینه‌های خانوادگی، باورهای مذهبی،
  • ارزش‌ها و تعلق به گروههای درآمدی مختلف و غیره،
  • لزوم تقویت ضریب شرافت کارمندان را در محیط کار، بیشتر نمایان می کند.

استیو هریسون و جیم لوکاس‌زوکیس در مقاله خود در مجله کسب و کار هاروارد (HBR) آورده‌اند: فراموش نکنید تصمیم شما در زندگی افراد زیادی تاثیرگذار است. تصمیمات بی‌شمار هر روزه مدیران کوچک و بزرگ بر زندگی مشتریان، کارکنان، سهامداران و ذینفعان حتی جامعه به عنوان یک کل تاثیرگذار است.

احساس تعلق به محیط کار

رفتار شرافتمندانه و همدلانه از طرف مدیران، می‌تواند حس تعلق و اعتماد را در بین کارکنان زنده نگه دارد و به کارکنان، اطمینان می‌دهد که حتی در زمان بحران نیز مدیران در هنگام تصمیم‌گیری، مصلحت کارکنان را در نظر می‌گیرند و برای جلوگیری از آسیب دیدن کارکنان شایسته و وفادار، از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کنند. این احساس اطمینان، به شکوفایی امنیت روانی در میان کارکنان منجر می‌شود و حس همدلی را در محیط ترویج می‌کند.

اتفاقی که در صورت وقوع به موقع، فضایی پر از احترام و مراقبت در محیط کار ایجاد می‌کند. اگر اعتماد اولیه، درست و اصولی و در زمان مقتضی شکل نگیرد شاید به جرات بتوان گفت بازسازی فرهنگ در محیط کار، امری دشوار و زمانبر خواهد بود.

بهره‌وری

وقتی کارکنان از نظر روحی، تقویت شده‌اند در نمایش کار تیمی و همکاری جمعی نیز مفید و کارآمد عمل می‌کنند. صداقت، وفاداری، خوش بینی و سختکوشی میان کارکنان، از دستاوردهای ضریب شرافت (DQ) مدیران است.تمام موارد فوق به انسجام تیمی و وفاداری به اهداف و ارزش‌های سازمانی در شرکت‌ها منتج می‌شود. کارکنانی که احساس ارزشمندی کنند با تمام وجود، این احساس ارزشمندی را به ویژه در ساعات کاری در جهت اعتلای بهره‌وری در شرکت به کار می‌گیرند.

قانون تراوش رفتار

اخلاق شایسته و شرافتمندانه مدیران، الگویی برای کارکنان، نسبت به مدیران و همچنین سایر همکاران است. در واقع چرخه رفتار شرافتمندانه و حس همدلی در سازمان تکرار می‌شود.
در کلام، احترام یک رفتار کلیدی است اما اگر مدیران در عمل، تحقیرآمیز رفتار می‌کنند، کارکنان نیز احترام قلبی نسبت به مدیر، منتقل نخواهند کرد و انگیزه آنها برای سخت‌کوشی و صداقت حرفه‌ای به شدت کاهش پیدا خواهد کرد.

فرهنگ سازمانی

وقتی رفتار مدیر در شرکت، سرشار از ضریب شرافت کارمندان باشد رفتار کارکنان نیز به سمت صداقت و وفاداری میل می‌کند. همچنین کارکنان، خود را از یک‌سو به رعایت هنجارهای اجتماعی و از سوی دیگر،‌ حفظ دارایی‌ها و منافع محیط کار ملزم می‌دانند.
در چنین فرهنگ حرفه‌ای، فرسودگی روانی و جسمی حاصل از کار، حتی در طولانی مدت با سرعت بسیار کمتری رخ می‌دهد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *